هنوزم چشم به راهم

که بیایی که دلم شاد شود 

که قصه ی این عشق باز آغاز شود 

که نتوان رفت ز سر من 

غم تنهایی و دوری ز تو 

حافظ از احوال دلم با خبر است 

که اینقد دم زده ام ز احوال دل تو 

تو بیا شاد کن این دل غم دیده ی من را 

که بهار است و بهانه کافیست 

شمع وگل و پروانه همه جمع اند 

تو بیا ماه دلم شو 

تقدیم به دوست عزیز و رفیق روزای سختم . م.ذهابی

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها